در این مطلب قصد داریم هوش تجاری (BI) را به زبان ساده شرح دهیم تا بتوانید کاربرد هوش تجاری در کسب و کارتان را بهتر درک کنید. پس از مطالعه ی این مقاله میتوانید دید مناسبی از کاربرد سامانه های هوش تجاری در فضای کسب و کار داشته باشید.
بیایید برای درک بهتر، موضوع را با چند مثال از کاربرد هوش تجاری در سازمان ها شروع کنیم;
تصور کنید که شما مدیر فروش و بازاریابی محصول برای یک سازمان خردهفروشی بزرگ هستید و با احتمال قابل قبولی قادر به پیشبینی میزان پولی هستید که هر مشتری از مشتریان شما در طی شش ماه آینده میخواهد خرج کند و کدام محصولات را خریداری خواهند کرد. یا به عنوان مدیر بهره وری، تصور کنید که قادر به تشخیص تیمهای تولیدی داخل سازمانتان که بهترین کیفیت محصولات را تولید میکنند، هستید. یا تصور کنید که به عنوان کارگزاری که در مذاکرات قراردادهای تولید و تحویل برق برای یک منطقه از کشور فعالیت میکنید، قادر به پیشبینی با دقت نسبی تقاضای برق در 90 روز آینده هستید.
یا تصور کنید شما مسئول مدیریت زنجیره تأمین شرکت خود هستید و میتوانید تشخیص دهید که کدام تامینکنندههای شما سریعترین محصولات با کیفیت بالا را ارائه میدهند. یا بگذارید بگوییم شما مدیر حفظ مشتری برای یک شرکت کارت اعتباری هستید و میتوانید یک ماه قبل از آنکه مشتریان خود کارت اعتباری شان را ابطال کنند، آنها را شناسایی کنید. مطمئناً با ما در این موضوع موافق خواهید بود که هر یک از این افراد در موقعیتی مساعد هستند، زیرا هر یک دانش ویژهای درباره یک وضعیت تجاری دارند که یک مزیت تجاری را ارائه می دهند. این فقط چند نمونه از نوع دانش هستند که میتوانند از طریق استفاده از هوش تجاری (BI) شناسایی و بهرهبرداری شوند.
در سالهای اخیر، قدرت ایجاد، جمعآوری و ذخیره اطلاعات به طور گستردهای از توانایی ما برای استفاده معنادار از آن اطلاعات پیشی گرفته است. با این حال، ارزش قابل توجهی در پایگاههای داده شرکت ها به صورت پنهان وجود دارد که در انتظار کشف و بهرهبرداری است. اما برای فاش کردن این ارزش پنهان، ابتدا باید درکی از اینکه چگونه خودمان و همکارانمان را آموزش دهیم تا درباره اطلاعات به شیوهای متفاوت فکر کنیم، کسب کنیم . به جای تلقی دادهها به عنوان مواد خامی که یک خط تولید با سبک قرن 19 را تقلید میکند، میبایست یاد بگیریم که درباره دادههای یک شرکت به عنوان دارایی اطلاعاتی شرکت فکر کنیم؛ داراییای که میتوان آن را به روشهای مختلفی برای بهرهبرداری شرکت استفاده کرد.
دلایل ایجاد هوش تجاری در یک سازمان میتواند شامل موارد مختلفی شود. از جمله این موارد میتوان به مزایای استفاده از هوش تجاری اشاره کرد. به عنوان مثال ما معتقدیم که هوش تجاری مناسب میتواند منجر به موارد زیر شود:
به عنوان مثال، طبق نظر مشاوران مالی، در نمونهای از نمونههای سبد محصولات خردهفروشی، 20٪ از حسابها سود زایی برابر با 200٪ بازگشت کل را دارند، در حالی که بیش از نیمی از حسابها زیان آور هستند. هوش تجاری (BI) میتواند به مشتریان تجاری کمک کند تا ارزش عمر مشتری و انتظارات سودآوری کوتاه مدت را ارزیابی کنند و از این دانش برای تمایز بین مشتریان سودآور و غیرسودآور استفاده کنند.
بیشتر با استفاده بهینه از مدیریت لجستیک، کاهش هزینههای عملیاتی (مانند کاهش هزینههای انبارداری و تحویل) و کاهش سرمایهگذاریهای مورد نیاز برای عملیات فروش، هوش تجاری میتواند برای ارزیابی هزینههای سازمانی مورد استفاده قرار گیرد.
این به طور اساسی یک برنامه هوش تجاری است که تجزیه و تحلیل اطلاعات مشتریان تجمعی را به کار میبرد تا پاسخگویی به خدمات مشتریان را بهبود بخشد، فرصتهای فروش متقابل و ارتقاء فروش را کشف کند و به طور کلی وفاداری مشتریان را افزایش دهد.
استفاده از روشهای هوش تجاری(BI) در تجزیه و تحلیل دادههای اعتباری میتواند تجزیه و تحلیل ریسک اعتبار را بهبود بخشد، در حالی که تجزیه و تحلیل فعالیت و قابلیت اعتماد هم از تامینکنندهها و هم از مشتریان، درکی از چگونگی بهینهسازی زنجیره تأمین ارائه میدهد.
البته، مزایای دیگری برای ایجاد یک روش هوش تجاری درون یک سازمان وجود دارد. برخی از این مزایا بر روی سوالات بسیار اساسی درباره نحوه فعالیت یک شرکت تمرکز دارند.
به عنوان مثال، تعدادی از مدیران ارشد درون یک شرکت نمیتوانند به سادگی به سوالات ساده درباره کسب و کار خود پاسخ دهند، مانند:
چیزی که بسیار جالب است، این است که در برخی سازمانها، نه تنها نمیتوانیم به این سوالات پاسخ دهیم، بلکه حتی یک چارچوبی هم وجود ندارد که کسی بتواند این سوالات را بپرسد. اینجا یک نکته حیاتی وجود دارد و آن هم این است که، شروع یک روش هوش تجاری کامل و خوب ، نه تنها ابزارهای فیزیکی برای پاسخ به این نوع سوالات را فراهم خواهد کرد، بلکه بیشتر از آن، باید به عنوان عاملی برای تغییر در نحوه تفکر درباره انجام کسب و کار و استفاده از اطلاعات در این نحوه تفکر جدید، عمل کند.
به عنوان مثال، قبل از اینکه بتوانیم تعیین کنیم 20 مشتری برتر چه کسانی هستند، باید قادر باشیم تفاوت بین یک مشتری “خوب” و یک مشتری “بد” را بیان کنیم. همچنین باید مجموعهای از معیارها که برای اندازهگیری خوبی استفاده میشوند، تعریف کرده و شناسایی کنیم که کدام مجموعه دادهها برای اندازهگیری باید جمعآوری شود، روشهای جمعآوری و تجمیع دادههای استفاده شده برای اندازهگیری را تعیین و یکپارچه کنیم، فرآیندهای مورد نیاز برای انجام اندازهگیری را ایجاد کنیم، کیفیت دادهها را تضمین کنیم تا نتیجهگیریهای نادرست نداشته باشیم، نتایج را در یک گزارش منطقی بستهبندی کنیم و روشی برای انتشار سریع و مؤثر نتایج این فرآیند پیدا کنیم. اگرچه بخش قابل توجهی از این فرآیند ممکن است با استفاده از فناوریهای آماده و خریداری شده به صورت خودکار انجام شود، اما بخش مهمتر (یعنی پرسیدن سوال درست) نیاز به مشارکت افرادی با تخصص و سهم در نتیجه دارد.
اگرچه مقدار قابل توجهی از سرمایه در تلاش برای ساخت و راهاندازی چارچوبها و برنامههای هوش تجاری (BI) سرمایهگذاری می شود، اما اکثر این سرمایه در زیرساخت صرف می شود، در حالی که در مدیریت و بهرهبرداری از یک دارایی ارزشمند شرکت – یعنی دادههای شرکت – بسیار کمتر سرمایهگذاری می شود. در واقع، به مفهوم هوش تجاری به اندازه کافی پرداخته نشده است به طوری که انتظارات مدیران تحت تاثیر آخرین گفته های ارائه دهندگان داشبوردهای هوش تجاری، قرار میگیرد. به دلیل عدم تمرکز یا عدم وجود معیارهای موفقیت واضح، بسیاری از پیادهسازیهای انبار داده به تعویق می افتند یا کاملاً لغو می شوند زیرا پیادهسازیهای واقعی هوش تجاری بهطور قطع نسبت به انتظارات خود عقب می مانند.
از سوی دیگر، چندین سازمان شروع کردهاند به دیدن دادههای خود به عنوان یک دارایی شرکت و درک این مسئله که جمعآوری، تجمیع و تحلیل صحیح دادههای خود میتواند فرصتی برای کشف تکههایی از دانش فراهم کند که هم بهبود پردازش عملیاتی را بهبود بخشد و هم بهترین دانش را درباره پروفایل و رفتار مشتریان فراهم کند. در این محیطها، تعریف واضحی از هوش تجاری به عنوان یک مجموعه ابزار و روشهایی که برای بهرهبرداری از دانش قابل اجرا کشف شده از دارایی اطلاعات شرکت طراحی شده است، وجود دارد.
اشخاصی که در فرایند هوش تجاری شرکت میکنند، نگران قابلیت بهرهبرداری از اطلاعات به نحوی هستند که بتواند بهبودی در روش عملکرد یک کسب و کار (یا هر سازمان دیگری) را به ارمغان آورد. با این حال، هدف نهایی بهره برداری از دادهها بر اساس یک هرم انتزاعی (شکل زیر) استوار است که به روشهایی که ما اطلاعات را مدیریت میکنیم مرتبط است، و امکان دسترسی به آن دارایی دانش باید ابتدا جریان اطلاعات را به سمت یک پلتفرم هوشمند به خوبی مدیریت کند. قابلیت بهرهبرداری موثر از اطلاعات بر اساس تکامل سلسله مراتبی قابلیتهای مدیریت اطلاعات و مدیریت دانش استوار است، هر کدام از آنها دارای فواید و چالشهای خود هستند
شرکت داده های هوشمند ساویس با هدف کمک به طراحی، توسعه و رشد محصول و کسب و کار خدمات متفاوتی ارائه میکند. با توجه به اینکه تیم/ مجموعه شما چه ابعاد و نیازهایی دارد، برنامه همکاری و سرویسدهی به شما بطور منحصر بفرد طراحی و بصورت پروپوزال به شما ارائه میشود. با توجه به اهداف هوش تجاری و مزایای مطرح شده در این مطلب میتوانید با استفاده از داشبوردهای هوش تجاری کسب و کار خود را ارتقاء دهید.
ما در مطالب بعدی، هر بخش یک قابلیت مدیریت اطلاعات را معرفی خواهیم کرد، از جمله توصیف فنی آن، نحوه اجرا در محیط کسب و کار، همراه با برخی از جنبههای مرتبط در مدیریت مسائل فنی، سیاسی و شخصی که ممکن است چالشی برای پیادهسازی موفقیتآمیز باشد.