جالب است توجه کنیم که مصارف مختلف داده و زمینههای هر استفاده از آن در رابطه با بهرهبرداری از اطلاعات متفاوت هستند. اصولاً میتوانیم این مصارف را به دو حوزه تقسیم کنیم. حوزه اول استفاده عملیاتی از داده است و حوزه دیگر استفاده استراتژیک. استفاده عمده از اطلاعات در حال حاضر، به منظور اجرای عملیات کسب و کار است و در مقابل استفاده از اطلاعات استراتژیک بهبود کسب و کار را در پی دارد. بدون شک هر دوی اینها ارزشمند هستند و بدون استفاده عملیاتی از اطلاعات، یک کسب و کار نمیتواند بقا داشته باشد. اما به مصرف کننده اطلاعات وابسته است که میزان ارزشی که از استفاده استراتژیک اطلاعات به دست میآید را تعیین کند و همچنین کاربردهای استراتژیکی که اهمیت دارند را مشخص کند. در این مطلب، برخی از کاربردهای استراتژیک اطلاعات در تحلیل هوش تجاری از جمله تحلیل مشتریان، تحلیل عملکرد سرمایه انسانی، تحلیل بهرهوری کسب و کار و تحلیل کانالهای فروش را بررسی میکنیم. توجه کنید که اگرچه بسیاری از این برنامههای تحلیلی را میتوان در دامنه خاصی از کسب و کار دستهبندی کرد، اما بسیاری از آنها در زمینه کسب و کار به یکدیگر وابسته هستند.
یکی از اصطلاحات متداول و بیش از حد استفاده شده، مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) است که به معنای یک ابزار عمومی و جادویی تلقی میشود که مشتریان بالقوه را به مشتریان بالفعل و همه مشتریان بالفعل را به مشتریان عالی تبدیل میکند. CRM در واقع بر اساس تعدادی شاخص های تحلیل مشتری است که به طور کلی به افراد در یک شرکت کمک میکنند تا بهتر بفهمند مشتریانشان کیستند و چگونه ارزش هر مشتری را بیشینه کنند. نتایج این تحلیلها همچنین میتوانند برای بهبود تجربه مشتری استفاده شوند. در ادامه، جنبههای مختلف تحلیل مشتریان که به سازمانهای فروش، بازاریابی و خدمات کمک میکنند در تعامل با مشتریان موفق تر عمل کنند، آورده شده است.
اکثر تبلیغات به طور سنتی تلاش میکنند تا شبکهای گسترده را در نظر بگیرند و امیدوارند تعداد زیادی از افراد را جذب کنند. اما شرکتها در حال متوجه شدن هستند که همه مشتریان از یک بخش بازار تعریفشده نیستند، بلکه افرادی با اندیشههای مختلف هستند. در این راستا، تحلیل مشتریان شامل بهروزرسانی مداوم پروفایلهای فردی مشتریان است که اطلاعات دموگرافیک، روانشناسی و رفتاری در مورد هر فرد را شامل میشود.
شناخت مجموعهای از ترجیحات مشتریان میتواند به کمک یک کمپین بازاریابی برای هدفگیری به گروههای کوچکی از مشتریانی که پروفایلها را به اشتراک میگذارند، اضافه کند. در واقع، بازاریابی هدفمند بر روی افراد تمرکز دارد و نتیجهای از تحلیل مشتریان است.
با انتقال بیشتر تجارت به سیستم های آنلاین، صفحات مجازی به عنوان نماینده شرکت در تعامل اولیه با مشتری عمل میکند. شخصیسازی فرآیندی است برای ساختاردهی یک ارائه برای مشتری بر اساس پروفایل مشتری، نسخه مدرن فروشندهای است که همه چیز درباره “حسابهای” فردی خود را به یاد میآورد. شخصیسازی وبسایت از پروفایلهای مشتری استفاده میکند تا محتوا را به صورت پویا برای هر فرد جمعآوری کند و هدف آن بهبود تجربه مشتری است.
همه ما وبسایتهای تجارت الکترونیکی را دیدهایم که خریدهای جایگزین یا اضافی را بر اساس ترجیحات دیگر افراد پیشنهاد میدهند. به عبارت دیگر، اطلاعات در یک صفحه وب ممکن است نشان دهد که “افرادی که محصول X را خریدهاند همچنین محصول Y را نیز خریدهاند.” این نوع پیشنهادها نتیجهای از یک فرآیند به نام فیلترینگ همکارانه است که شباهت بین ترجیحات گروههای مشتریان را ارزیابی میکند. این نوع تولید پیشنهادها فرصتهای نسبتاً قابل اعتمادی برای فروش مقطعی و افزایش فروش ایجاد میکند.
یکی از مزایای پروفایل مشتری، قابلیت ارائه اطلاعات مشتری به کارشناسان ارتباط با مشتری است. این امر میتواند توانایی کارشناسان ارتباط با مشتری را در مقابل مشتری و تسریع در حل مشکلات آن ها ارتقا دهد.
چگونه یک شرکت مشتریان برتر خود را تعیین میکند؟ ارزش یک مشتری، اندازهگیری سودآوری یک مشتری در طول عمر رابطه است که هزینههای مدیریت این رابطه و درآمدهای مورد انتظار از آن مشتری را شامل میشود. تحلیل مشتری شامل معیارهایی برای اندازهگیری ارزش مشتری میشود.
گفته میشود که مشتریان جدید برتر یک شرکت، مشتریان فعلی آن شرکت هستند. این بدان معناست که بهترین فرصتهای فروش جدید برای شرکت، با آن مشتریانی است که از محصولات یا خدمات آن شرکت راضی هستند. تحلیل مشتری به کمک میآید.
یکی از راههای بهدست آوردن ارزش داخلی از BI (هوش تجاری)، امکان بهینهسازی و ساماندهی افراد در سازمان است، که شامل موارد زیر میشود:
اگر تا به حال در انتظار پاسخی از کارشناس خدمات مشتریان در حالی که در حال انتظار بودید، وقت تلف کردهاید، میتوانید ارزش تحلیل استفاده از مرکز تماس را در جستجوی راهکارهای بهبود توان تولید و کاهش زمان انتظار مشتریان درک کنید. زمانی که مدیریت یک شرکت درک میکند که تماسهای ورودی احتمالاً از مشتریان ناراضی میباشند، گذاشتن آنها در انتظار تلفن، رضایت مشتری را بهبود نخواهد بخشید. در موارد پیشرفتهتر، دسترسی سریع به اطلاعات پروفایل مشتری نیز میتواند تأثیری در سطح پشتیبانی ارائه شده به هر مشتری داشته باشد (به عنوان مثال، سطح بالا برای مشتریان با ارزش بالا و حداقل پشتیبانی برای مشتریان با ارزش پایین).
این شامل ارزیابی عملکرد به موقع، هزینههای نیروی کار، بازدهی تولید و غیره، به عنوان عواملی از نحوه کار اعضای کادر است. این اطلاعات همچنین میتوانند در یک مخزن اطلاعاتی یکپارچه شده و برای به دست آوردن ارزش، تحلیل شوند.
یکی دیگر از حوزههای تحلیلی ، تحلیل بهرهوری کسب و کار است، که شامل موارد زیر میشود:
در حین تلاش شرکتها برای بهبود کیفیت تولید، عوامل خاصی ممکن است تعداد محصولات معیوب را تحت تأثیر قرار دهند، مانند زمان روز، منبع مواد خام استفاده شده و حتی افرادی که در خط تولید خدمت میکنند. این عوامل میتوانند از طریق یکی از مؤلفههای تحلیل بهرهوری کسب و کار شناسایی شوند.
درک استفاده از منابع برای همه جنبههای یک ساختار فیزیکی (ماشینآلات، پرسنل، ظرفیت تولید مورد انتظار، نیازهای ورودی خام، انبارداری، تولید بهموقع و غیره) از طریق فرآیند تحلیل اطلاعات تجاری (BI) میتواند به مدیریت در برنامهریزی منابع و پرسنل کمک کند.
محدودیتهای سختگیرانه سازمان هایی نظیر دارایی، شرکتها را مجبور به ارائه مستندات مالی خود می کند، به ویژه در زمانی که شرکتها به دلیل اظهار نادرست یا نامناسب نتایج، در معرض خطر عدم موفقیت قرار میگیرند. علاوه بر این، تحلیل مالی گزارشات، به مدیران سطح بالا امکان میدهد وضعیت شرکت را بررسی کرده و در زمینههای خاص تحلیل کنند.
داشتن دقت بیشتر در پیگیری فرآیندها و بهرهوری کسب و کار به مدیران کمک میکند تا تصمیمات بهتری درباره نحوه تخصیص منابع در یک روشی که خطر را به حداقل میرساند، بگیرند. علاوه بر این، تحلیل ریسک میتواند در تصمیمات کسب و کار مرتبط با نوع توافقاتی که با شرکا و تامینکنندگان انجام میشود، نیز در نظر گرفته شود.
مفهوم توسعه محصول “در زمان مناسب” براساس کاهش خطر موجودی مرتبط با محصولات کالایی با نوسانات قیمت بالا است. به عنوان مثال، کسب و کار کامپیوتر رومیزی مبتنی بر تکنولوژی قطعات است (درایوهای دیسک، CPU، تراشههای حافظه DRAM و غیره ). در صورتی که یک فروشنده این محصولات را به صورت عمده خریداری کند سپس با یک فصل بازاریابی ضعیف مواجه شود، فروشنده ممکن است با قطعاتی که در انبار قرار دارند و ارزش مالی آنها به سرعت کاهش مییابد، مواجه شود. برای کاهش این مشکل، داشتن اطلاعات در مورد سرعت تولید محصول توسط تیم تولید، همراه با اطلاعات کانال فروش و اطلاعات تامینکننده، میتواند در تحویل دقیق محصولات به مشتریان براساس سفارش و در زمان قابل پیشبینی کمک کند.
اطلاعات استفاده، بهرهوری و چرخه عمر داراییها میتوانند از طریق تحلیل اطلاعات تجاری یکپارچه شوند تا برنامهریزی منابع در دورههای کوتاه و بلند مدت و راه حلهای بهینه برای مدیریت داراییهای شرکت در حمایت از برنامهریزی منابع ارائه داده شود.
ما میتوانیم تحلیل کانالهای فروش را یک زیرمجموعه از تحلیل بهرهوری کسب و کار در نظر بگیریم، اما ارزش کافی در تقسیم این حوزه از کاربرد وجود دارد.
با استفاده از تحلیل کانال فروش، هم توانایی بهینهسازی یک برنامه بازاریابی و هم توانایی تعیین کارایی بازاریابی قابل استخراج است. فرآیند معمولی این است که در ابتدا، با تحلیل خوشهبندی مشتریان بر اساس پروفایل، یک استراتژی بازاریابی شناسایی میشود و سپس این استراتژی اجرا میشود. کارایی استراتژی از طریق دادههای کانال فروش منتشر میشود و سپس این دادهها با انتظارات مقایسه میشوند. درجهای که انتظارات برآورده میشوند (یا فراتر از آن میروند) میتوانند به صورت بازخورد به پردازش تحلیلی برگردانده شوند تا در تعیین استراتژیهای جدید کمک کنند.
دادههای مرتبط با کارکنان فروش میتوانند تحلیل شوند تا متغیرهایی که بر کارآیی چرخهی فروش تأثیر میگذارند شناسایی شوند. این متغیرها میتوانند شامل عواملی مانند عضویت در تیم فروش، منطقه، صنعت، افراد تماسگیرنده، زمان تماس و مدت زمان تماس باشند. با تحلیل این دادهها میتوان الگوها، روابط و عوامل موثر در بهبود کارآیی چرخهی فروش را شناسایی کرد.
شرکت داده های هوشمند ساویس با هدف کمک به طراحی، توسعه و رشد محصول و کسب و کار خدمات متفاوتی ارائه میکند. با توجه به اینکه مجموعه شما چه ابعاد و نیازهایی دارد، برنامه همکاری و سرویسدهی به شما بطور منحصر بفرد طراحی و بصورت پروپوزال به شما ارائه میشود. با توجه به اهداف هوش تجاری و موارد مطرح شده در این مطلب میتوانید با استفاده از داشبوردهای هوش تجاری، کسب و کار خود را ارتقاء دهید.
ما در مطالب بعدی، به ادامهی موضوع کاربردهای استراتژیک اطلاعات در تحلیل هوش تجاری از جمله تحلیل زنجیره تأمین و تحلیل رفتار میپردازیم. همچنین اشارهای به شاخص عملکرد کلیدی (KPI) و تاثیر آن بر داشبوردهای هوش تجاری خواهیم داشت. امید است این موارد شما را به شناخت بهتر هوش تجاری نزدیک کند و بتواند موفقیتی برای کسب و کار شما باشد.