در هر صنعتی، شرکتها اساساً تحت یک سری دستورالعملها و مقررات تجاری قرار دارند و تحت همان قوانین و مقررات دولتی نیز تنظیم میشوند. در هر دو حالت، سناریوهای معمول وجود دارد که فرآیندهای رقبا را دنبال می کنند و تصمیمات تاکتیکی (یعنی عملیاتی) و استراتژیک را هدایت میکند. با این حال، علیرغم فرضی که تمام رقبا احتمالاً به هر رویداد یا وضعیت به روشهای مشابهی واکنش نشان میدهند، بسیاری از کسبوکارها همچنان قادر به ورود به همان صنعت و رقابت در آن با سطوح مختلف موفقیت هستند. به عنوان مثال، بین راههای عملکرد مختلف شرکتهای بیمه تفاوت قابل توجهی وجود ندارد و همه آنها تحت همان قوانین تعیینشده توسط صنعت (مانند استانداردسازی اطلاعات درخواستهای بهداشتی) و قوانین تعیینشده توسط دولت (مانند مالیات و مقررات دولتی) قرار دارند. اما بدون شک، برخی از شرکتهای بیمه نسبت به دیگران موفقتر هستند.
در گذشته، موفقیت به تکنیکهای مدیریت خوب، کارآیی در اداره کسبوکار و توانایی بهرهبرداری سریع از فرصتها و با کارآیی بالا ، نسبت داده میشد. این نکته آخر به توانایی تشخیص عملکرد تجاری استاندارد اشاره دارد، و همچنین توانایی تفکیک بین عملکرد عادی، انحراف از عملکرد عادی و زمانی که انحراف به یک فرصت سودآور منجر میشود. با این حال، با افزایش حجم دادهها، توانایی جذب و بهویژه واکنش به فرصتهای بیان شده از طریق تجزیه و تحلیل دادهها کاهش مییابد. بنابراین، اگر بتوانیم رفتار تجاری را به گونهای بیان کنیم که نه تنها عملکرد عادی را آسان میکند، بلکه به بیان فرصتها هم کمک میکند، پس میتوانیم توان موفقیت خود را تقویت کنیم.
از دید ما، ما علاقهمند به فناوریهای مرتبط با موفقیت هستیم و میتوانیم پاراگراف قبلی را با گفتن این عبارت تغییر دهیم که عملکرد و رفتار تجاری توسط مجموعهای از قوانین، مقررات، دستورالعملها و سیاستها هدایت میشود. راههایی که یک شرکت در این مرزها تعریفشده اجرا میکند میتواند تأثیری بر درجه موفقیت این شرکت داشته باشد. از دیدگاه هوش تجاری (BI)، میتوانیم بگوییم که تمامی فرآیندهای تجاری تحت مجموعهای از قوانین تجاری قرار دارند. چیز دیگری که جالب است این است که در میانه تعداد زیادی پرس و جو (کوئری) و گزارش های تولید شده مرسوم هر سازمان، فرآیندهایی وجود دارند که قوانین تجاری تعبیهشده مختلفی را به دادهها اعمال میکنند در حالی که در ادامه جریان اطلاعات حرکت میکنند.
در این بخش از مطلب ما ، تمرکز بر روی انتزاع عملکرد یک فرآیند تجاری از قوانینی است که آن فرآیند را کنترل میکنند. به عبارت دیگر، میتوانیم بین قوانینی که یک فرآیند را رهبری میکنند و ماشینآلات عمومی که این قوانین و به تبع آن فرآیند را اجرا میکنند، تفاوت قائل شویم. ما به جداسازی منطق تجاری از پیادهسازی منطق به عنوان رویکرد قوانین تجاری اشاره میکنیم. سادهترین روش برای توصیف یک سیستم قوانین تجاری، به عنوان یک مجموعه خوب تعریف شده از وضعیتهای محیط، مجموعهای از متغیرهای محیط، مجموعهای از قوانین به شکل رسمی که سیاستها، ترجیحات، رهنمودها و غیره را منعکس میکنند و نشان میدهند که چگونه محیط تحت تأثیر قرار میگیرد و یک مکانیزم برای به اجرا درآوردن این قوانین است. در یک سیستم قوانین تجاری، تمام دانش در مورد یک فرآیند تجاری انتزاعی شده و از اجرای صریح آن فرآیند جدا میشود. ما در ادامه، استفاده از سیستمهای قوانین تجاری را به عنوان یک جزء از استراتژی هوش تجاری (BI) بررسی خواهیم کرد.
آنچه که تاکنون به آن به عنوان قوانین تجاری ارجاع دادهایم، قوانینی هستند که توسط یک متخصص صنعتی زمانی اعمال میشوند که با یک مشکل تجاری و یک توصیف از وضعیت فعلی مواجه میشوند. گاهی اوقات قوانین تجاری توسط یک تحلیلگر داده اعمال میشوند که در مقابل یک مرتبهی پایگاه داده قرار دارد، و گاهی اوقات قوانین به عنوان منطق برنامهنویسی مستند شدهاند. متاسفانه، به علت عدم آگاهی برنامهنویسان از جزئیات تجاری و ترکیب شدن در مستندات پیادهسازیهای خود، به علاوه تغییرات مکرر کارکنان فناوری اطلاعات و تغییرات شدید پرسنل IT، منطق تجاری که در نرمافزارهای برنامهنویسی جاساز شده است، به سرعت ممکن است قدیمی شود یا بدتر از آن، کاملاً نامعتبر شود.
خوشبختانه، در اینجا یک فرصت وجود دارد تا منطق تجاری را گرفته و آن را به دارایی شرکت تبدیل کنیم. حوزه قوانین تجاری یک فناوری در حال تکامل است که ارزش خاص خود را از جداسازی منطق تجاری از پیادهسازی منطق استخراج میکند. یک سیستم قوانین تجاری طراحی شده است تا دانش تمام اظهارات، محدودیتها، راهنماها، سیاستها، مقررات و غیره را که یک فرآیند تجاری را رهبری میکنند، گرفته و این دانش را به عنوان یک دارایی شرکت مدیریت کند. در ادامه ما به برخی از مزایای اصلی پیادهسازی فرآیندهای تجاری با استفاده از یک سیستم قوانین تجاری اشاره میکنیم.
“تجزیه و تحلیل منطق موفق کسب و کار” به تبدیل دانش یا منطق موفق کسب و کار به فرآیندهای اتوماتیک اشاره دارد. این اتوماسیون هدف دارد که منطق یا قوانینی که به عنوان موفقیت در تشخیص یک فرصت تجاری (به عنوان مثال، دنباله رویدادهایی که قبل از بستن حساب بانکی توسط یک مشتری اتفاق میافتد) شناخته شدهاند را اتوماتیک سازی کند.
با فرض اینکه ما با موفقیت پرس و جوها یا منطق برنامههای درست را که برای شناسایی یک فرصت تجاری به عنوان بخشی از برنامه معلومات کسب و کار (BI) استفاده میشود، جدا کردهایم، ارزش دارد تا تلاش کنیم این منطق را به صورت اتوماتیکی پیادهسازی کنیم تا منابع تحلیلگر را برای کاوش در فرصتهای جدید آزاد کنیم.
برای مثال، اگر فرآیند BI ما یک دنباله از رویدادها را که قبل از بستن حساب بانکی توسط مشتری اتفاق میافتد فراهم کرده باشد، میتوان اطلاعات این دنباله را در یک چارچوب عملیاتی جاسازی کرد که میتواند در مراحل ابتدایی این دنباله را شناسایی کرده و مامور مربوطه در این جریان کاری را به تماس با مشتری پیش از وقوع رویداد غیرمطلوب اطلاع دهد. پیادهسازی این نظارت بر دنباله به عنوان بخشی از یک سیستم قوانین کسب و کار به مراتب کارآمدتر از داشتن افرادی است که به طور مداوم سیستم را برای یافتن دنباله تراکنش معینی میپرسند.
در کل، این به معنای تبدیل دانش یا منطق موفق کسب و کار به فرآیندهای اتوماتیک است تا منابع تحلیلگران را برای بررسی فرصتهای جدید آزاد کند.
توسعه مؤلفهای به این معناست که فرآیندهای کسب و کار بزرگ میتوانند به زیرفرآیندهای کوچکتر تجزیه شوند، هرکدام از آنها میتوانند با استفاده از مجموعهای از قوانین کسب و کار مورد بررسی قرار گیرند. بنابراین، یک تیم میتواند یک سیستم هوش مصنوعی را پیادهسازی کند که بر اساس قوانین کسب و کار با انتخاب مؤلفههای مختلف فرآیند تجزیه و تحلیل کسب و کار و توسعه و اجرای یک مجموعه قوانین برای هر فرآیند مؤلفه به صورت تدریجی راهاندازی میکند.
در گذشته، توسعه سیستمهای کسب و کار سنتی بر اساس هماهنگی و ارتباطات چند نفره بود که پلی را بین مشتریان کسب و کار و برنامهنویسان برقرار میکردند و از طریق یک دنباله از مشاوران کسب و کار و مدیران فنی عبور میکردند. آخرین پیوند در این زنجیره، برنامهنویس است که احتمالاً بخش زیادی از فرآیند کسب و کار مدلسازی شده را درک نخواهد کرد و این زنجیره ارتباطات ممکن است به بازی کودکانهای مانند “تلفن” شباهت داشته باشد، جایی که پیام به تدریج به عنوان یک پیام از منبع به مقصد مورد نظر خود منتقل میشود و در این میان خرابیها ایجاد میشود که نیازمند منابع اضافی برای هماهنگی و اجرای این ارتباطات هستند.
به خاطر داشته باشید که تمرکز توسعه BI (انتقادات هوش تجاری) نه در برنامهنویسی کد به تنهایی است، بلکه در تبدیل فرآیند کسب و کار به یک برنامه قابل اجرا قرار داده میشود. بنابراین، به جای صرف زمان در ترجمه یک نیاز کسب و کار به یک پیادهسازی خاص و بدون انعطاف، زمان میتواند برای درک و مستندسازی صحیح قوانین کسب و کار که باید پیادهسازی شوند، صرف شود. این کار به نوبه خود پیادهسازی منطق کسب و کار پیچیده را از افراد غیرمتخصص جدا میکند. این باعث کاهش زمان مورد نیاز برای تکمیل یک برنامه میشود. علاوه بر این، با توجه به مجموعه ورودیها و خروجیهای قوانین کسب و کار، بسیاری از حالات ممکن سیستم بر اساس مجموعه قوانین میتوانند معرفی و موردهای آزمون به طور خودکار تولید شوند، که در نتیجه زمان مورد نیاز برای آزمون را کاهش میدهد.
با استخراج منطق کسب و کار از پیادهسازی، وقتی محیط کسب و کار تغییر میکند، به روزرسانی پایه قوانین (به جای کاوش در کدهای مستندنشده) برای تسریع در اجرای سیاستها آسانتر میشود. زیرا یک سیستم قوانین کسب و کار به عنوان یک مجموعه از قوانین ساخته میشود، امکان تغییر آن با افزودن، حذف یا تغییر یک قانون به تنهایی وجود دارد. تغییرات در پایه قوانین، تا زمانی که تناقضی ایجاد نکنند، میتوانند به سرعت به اجرا ترکیب شوند. تغییرات در سیاستها، قوانین و مقررات تغییراتی را در فرآیندهای کسب و کار ایجاد میکنند و سیستمهای قوانین این امکان را فراهم میکنند که قوانین مرتبط با یک فرآیند خاص را جدا کرده و آنها را به محیطی تغییرکننده تطبیق دهند و به دلیل اینکه مکانیک ادغام برنامه در موتور قوانین مبتنی بر زمان انجام میشود، میزان کدنویسی کاهش مییابد. همچنین، مدیریت قوانین کسب و کار به عنوان محتوا، تجدید نظر در فرآیندهای کسب و کار را آسانتر میکند. داشتن همه سیاستها در یک مکان، به تحلیلگران امکان میدهد تا درک کنند که برنامه تحت بررسی چه کاری باید انجام دهد.
ما در مطالب گذشته بارها به مفهوم استفاده مجدد اشاره کردهایم و استفاده از قوانین کسب و کار یک نمونه دیگر از جایگذاری این ایده است. در هر محیط بزرگی، موارد زیادی وجود دارد که قوانین کسب و کار یکسان بر روی بیش از یک حوزه عملکردی تأثیر میگذارند. اغلب منطق کسب و کار یکسان باید در محیطها یا دپارتمانهای مختلف اجرا شود. زمانی که دپارتمانهای مختلف مجموعههای مختلفی از قوانین کسب و کار خود را پیادهسازی میکنند، هر دپارتمان احتمالاً این قوانین را به روشهای متفاوتی اجرا کرده است، که به تفاوتها در درک (در بهترین حالت) و به عدم انسجام یا حتی تضادهای سراسری در سازمان (در بدترین حالت) منجر میشود.
این ایده که هر گروهی بر اساس منطق کسب و کار مشابهی اعتماد میکند، به ما اجازه میدهد تا سعی کنیم قوانین و دادههای مرجعی با تعریف مشابه را در سراسر سازمان در یک مخزن مرکزی و هماهنگ جمعآوری کنیم. ما میتوانیم با تجمیع فرادادهها (همانطور که در مطالب گذشته بحث شده است) شروع کنیم و سپس از آن به عنوان پایه برای ساخت فرادادههای منطق کسب و کار درجه دو مبتنی بر قوانین کسب و کار سطح بالاتر استفاده کنیم.
بعد از مرکزی شدن مخزن قوانین، پردازش و اجرای واقعی این قوانین میتواند تکرار و توزیع شود و در سراسر شبکه سازمانی انتشار یابد. بنابراین، یک سیستم قوانین کسب و کار امکان استفاده مجدد در سراسر سازمان را از طریق یک مخزن قوانین کسب و کار مشترک سازمانی ارائه میدهد.
یک پایه قوانین گسترده، پایه ای برای مستندسازی و آرشیو کردن طرحهای دانش فکری خود است، که به ایجاد یک پایگاه دانش پایدار منجر میشود. اولین مزیت این است که فرآیندهای کسب و کاری که به عنوان مجموعه قوانین آرشیو شدهاند، میتوانند بدون ترک کارشناسان موضوعی که این فرآیندها را اداره میکنند، باقی بمانند. این با وضعیت گذشته متفاوت است، زیرا دانش سیستم تقریباً همیشه در ذهن افراد جا میماند، اگرچه این دانش میتواند به عنوان سرمایه فکری شرکت مورد نظر قرار گیرد. اگرچه استفاده از قوانین کسب و کار نمیتواند این دانش را از ذهن فردی حذف کند، اما میتواند آن را به عنوان محتوا در قالبی که در طول تغییرات پرسنلی آسان میشود، تجسم کند و توسط شرکت مدیریت شود. مزیت دوم زمانی به دست میآید که دانش کسب و کار به صورت یک فرمت قابل تجزیه و تحلیل اتوماتیک بیان شود، که فرصتی برای استنتاج تجارت هوش معرفی شده در مجموعه قوانین ارائه میدهد.
موتورهای قوانین در مراحل عمل میکنند: محیط را ارزیابی میکنند، شرایط فعالسازی را بررسی میکنند و اقدامات متناظر را اجرا میکنند. تنها قوانینی که توسط ورودیها یا فعالسازها در هر مرحله اجرا تحت تأثیر قرار میگیرند، اجرا میشوند. در زبانهای رویهای، توالی اجرای قوانین توسط برنامهنویس پیشتعیین میشود. این کار باعث اجرای بسیاری از “قوانین” بهطور ناپسند میشود و امکان اجرای نادرست را در صورت عدم تطابق مناسب قوانین با یکدیگر فراهم میکند.
رویکرد قوانین کسب و کار در نظر دارد تا به منظور شناسایی یا برجستهسازی موجودیتها یا رویدادها در یک سیستم، تجسم منطق کسب و کار را در نظر بگیرد. به طور معمول، رویکرد قوانین کسب و کار قصد دارد عملیات تکراری را که به معنای ارزش کسب و کار صحیح بازبینی شدهاند، ضبط و سپس به صورت خودکار اجرا کند تا منابع تحلیلی بتوانند در کشف فرصتهای جدید برای بهبود یا افزودن ارزش مشغول شوند. رویکرد قوانین کسب و کار شامل موارد زیر است:
این شامل ماشینآلات واقعی است که وضعیتهای عملیاتی مختلف محیط کسب و کار را نمایش میدهند، و همچنین مکانیزمهای توصیف و اجرای قوانین را شامل میشود. این کار شامل ارزیابی و انتخاب اجزاء و ابزارهایی برای استفاده از قوانین کسب و کار و هماهنگسازی ادغام آن با جنبههای دیگر سیستم میشود.
این شامل بررسی موجودیتهای مختلفی است که در فرآیند کسب و کار دخیل هستند، بگونهای که ممکن است انسانی یا خودکار باشند، سناریوهای کسب و کاری که در آن این موجودیتها تعامل دارند و چگونگی تعامل این موجودیتها را شامل میشود. تجزیه و تحلیل این بخش شامل شرح سناریو، شمارش موجودیتها، مشاهده رویدادهای کسب و کار مختلفی است که ممکن است در محیط رخ دهد و ارزیابی نحوه واکنش هر موجودیت به هر رویداد کسب و کار میشود. در واژگان ما، جنبه جریان کار تغییرات وضعیتی را توصیف میکند که در زمان ظاهر شدن ورودی داده و اجرای قانون رخ میدهد.
این مربوط به دادههای واقعی است که در فرآیند کسب و کار استفاده میشود. ارزیابی نیازهای دادهای در فرآیند کسب و کار در نهایت پارامترهای استفاده از قوانین کسب و کار به عنوان بخشی از یک برنامه BI را تعیین میکند.
اینها تعریفکننده تجزیه و تحلیل سیستم تأییدی است که تعاملات بین موجودیتها در داخل سیستم را توصیف میکند. اینها همچنین شامل توصیفی از اینکه کدام رویدادها کدام پاسخها را فراخوانی میکنند و چگونگی ارتباط این تعاملات با فرآیند کسب و کار است.
شرکت داده های هوشمند ساویس با هدف کمک به طراحی، توسعه و رشد محصول و کسب و کار خدمات متفاوتی ارائه میکند. با توجه به اینکه مجموعه شما چه ابعاد و نیازهایی دارد، برنامه همکاری و سرویسدهی به شما بطور منحصر بفرد طراحی و بصورت پروپوزال به شما ارائه میشود. با توجه به اهداف هوش تجاری و موارد مطرح شده در این مطلب میتوانید با استفاده از داشبوردهای هوش تجاری، کسب و کار خود را ارتقاء دهید.
ما در مطالب بعدی، در رابطه با اینکه قانون کسب و کار چیست، مبانی قوانین و سیستم قانون کسب و کار به مواردی اشاره خواهیم کرد؛ امید است که ارائه این مطالب شما را به شناخت بهتر هوش تجاری نزدیک کند و بتواند موفقیتی برای کسب و کار شما باشد.